loading...
دهکده موزیک
sh.a بازدید : 100 چهارشنبه 17 دی 1393 نظرات (0)

امان از دست خودمون!!!

سلام 🌺

داستانى زيبا و اموزنده 👇

 

روزى بزرگى با يكى از شاگردانش در حال عبور از باغى بودند كه چشمشان به يك جفت كفش كهنه در كنار جوى اب افتاد شاگرد به استادش گفت گمان ميكنم اين كفشها متعلق به كارگرى است كه در اين باغ مشغول كار است بيا با پنهان كردن كفشها عكس العمل كارگر را ببينيم و بعد كفشها را پس بدهيم و كمى مسرور و شاد شويم   

استاد بزرگوار گفت چرا براى غافل گيرى او و خنده خود او را ناراحت كنى بيا كارى كه من ميگويم انجام بده هم غافل گير ميشود هم تو عكس العمل اين كار را با سرور بيشتر مشاهده ميكنى پس به جاى مخفى كردن كفشها مقدارى پول نقد درون انها قرار بده 

شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول هر دو پشت درختان مخفى شدند 

 بعد از گذشت دقائقى كارگرى خسته و رنجور كه كار روزانه اش را به سختى تمام كرده بود براى تعويض لباس و كفش به وسائل خود مراجعه كرد و همين كه پا درون كفش گذاشت متوجه شيئى درون كفشها شد و بعد از وارسى همين كه چشمش به پول هاى نقد افتاد از خود بى خود گشته و هر دو دستش را سوى اسمان بلند كرد و با گريه و سوز فرياد زد خدايا شكرت اى خداى رحمان ورحيم كه هيچ وقت بندگانت را فراموش نميكنى و فقط خودت ميدانى كه من همسر مريض و فرزندان گرسنه در خانه دارم و تمام روز به فكر اين بودم كه امروز با دست خالى و با چه رويي به نزد انها باز گردم و همين طور اشك ميريخت و خدارا شكر ميكرد 

با مشاهده اين منظره استاد بزرگ رو به شاگردش كه او هم در حال اشك ريختن بود كرد و گفت ببين چه قدر فرق ميكند بين كارى كه تو ميخواستى انجام دهى با اين كار ،هميشه سعى كن براى خوشى و مسرور شدن خود ببخشى نه بستانى 

شاگرد گفت ارى امروز درس بزرگى اموختم فهميدم سعادت در اين است كه به كسى چيزى بدهى نه از او بگيرى 

لذتى كه در بخشيدن و هديه دادن. است در گرفتن و جمع كردن نيست 🌺🌺🌺🌺

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
بهترین سایت دانلود اهنگ
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر شما دربارهی این سایت
    کدهای اختصاصی